یکی از عواملی که اسلام و قرآن مؤکّداً عمل به آنرا برای زنده ماندن امت اسلامی، جوان نمودن و پیشرفت و ارتقاء دادن آن لازم و ضروری میدانند، انفاق است. دین اسلام اهمیّیت زیادی نیز برای آن قائل شده است و بدین منظور آیات و روایات بسیاری در فضیلت و ترغیب به این عمل وارد گردیده است و از آنها استفاده میشود که ای انسان! شما هر کدام مستقل نیستید، بلکه عضو یک جامعه میباشیدؤ بنابراین باید منافع مجتمع اسلامی را بر منافع و لذات شخصی مقدم بدارید و آگاه باشید که سعادت حقیقی شما در اجرای این سیره است.
در قرآن مجید راجع به انفاق تأکیدات فراوان شده و برای منفقین پاداشهایی بزرگ و ماندگار تعیین گردیده است. انفاق به عنوان عمل صالحی است که اگر مطابق دستور قرآن کریم انجام پذیرد، جامعه اسلامی را همیشه به عنوان سیمایی مطلوب برای امت خود قلمداد نموده و باعث درونی شدن هر چه بهتر فرهنگ و ارزشهای اقتصادی اسلام در نهاد افراد میگردد. همچنین اصل انفاق به عنوان یک ارزش دینی است که اجتماع مورد نظر قرآن یعنی جامعه گرایش و ایمان آگاهانه و مسئولانه، جامعه اخلاص و عقیده به حقایق جهان هستی و جامعه قانونمدار و بشر دوستانه آن را نردبانی برای تقرّب به سرچشمه جمال و کمال و زیباترین جلوههای عشق یعنی خداوند متعال (جل و علا) میداند. ما در این نوشتار برآنیم که جلوههای معنوی این اصل مهم اسلامی را هرچند مختصر روشن نماییم و نشان دهیم که جامعه مطلوب و محبوب اسلامی وقتی میتواند تضمینگر حقوق، آزادی، کرامت و امنیت همه انسانها باشد که اصل انفاق در نهاد آن به خوبی وارد شده و اجرا گردد، زیرا قرآن کریم فرموده: لهج الذین یقیمون الصلواة و ممّا رزقناهم ینفقون. (1)
انفاق از «نفق» مشتق شده و به معنی شکاف است. مفهوم آن نیز پر کردن شکاف است. انفاق یعنی از بین بردن حفرههایی که جامعه را دچار اضمحلال عمیقی میکند، زیرا با توجه به روح کلی آن باید گفت که مفهومش را بدون شناخت مضمون نفاق نمیتوان درک کرد و انسان منفق را بدون ارزیابی انسان منافق نمیتوان شناخت. انفاق هموار کردن راههای نفاق است، یعنی گودالهایی که در فضای جامعه توسط منافقین به وجود میآید را باید با انفاق پرکرد و تمامی طُرق انحرافی را به وسیله آن زدود و نابود کرد. انفاق در یک کلام پُرکردن درّههای نفاق و فریب است برای رهایی انسان از سقوط در آنها و نجات او از نابودی.
انسان منفق که دائماً انفاق میکند دادگستر است، ولی انسان منافق دامگستر است و این دو گروه هستند که تمامی التهابات و زد و خوردهای تاریخ را میسازند و جامعه شیطانی و جامعه خدایی را تشکیل میدهند زیرا یک طرف دام است و طرف دیگر داد. (2)
انفاق یک مفهوم استانداردی و قالبی نیست که در همه شرایط با پردخت چند ریال و یا چند تومان تحققّ یابد زیرا انفاق در مواضع مختلف شرایط و مفاهیم گوناگون دارد. قرآن کریم مواضع انفاق را به چهار دسته کلی تقسیم نموده است. 1- مال، 2- عفو، 3- خیر، 4- میراث. پس گاهی نشر علم انفاق است، زمانی تقدیم جان. گاهی خیر نفاق است و زمانی عفو. موقعی نجات یک دردمند و گرسنه انفاق است و گاهی هم تسلیت بخشیدن به یک روح گرفتار.
برای صحت انفاق و رعایت مواضع آن باید کیفیت نفاق را شناخت و موقعیتهای گونه گونش را به خوبی دریافت تا بتوانیم گودالهای اجتماعی و چاههای حفر شده بر سر راه انسانی را پر کنیم، اینجاست که به خوبی فلسفه گوناگونی سیمای انفاق پیشوایان راستین اسلام مشخص میگردد و آن چیزی جز شناخت مواضع این عمل الهی نیست.
در انبوهی از آیات قرآن کریم که راجع به انفاق آمده به مفهوم انفاق مال برخورد میکنیم ولی سهل و آسان نیست که مال را فقط ثروت و اندوختههای درهم و دیناری بدانیم، زیرا واژه مال از لغت «میل» است و لذا به معنی هرچه انسانرا به سوی خود مایل میسازد و رغبت او را به آن سو بر میانگیزد آمده است. براین اساس نیز سایر مواضع انفاق در سایه این جایگاه و قرارگاه منفقین معنا مییابند، زیرا: «لن تنالواالبزّ حتی تنفقو ممّا تحبون» (3).
قرآن کریم انفاق را همراه با ایمان به خدا و اعتقاد به روز جزا در همه مواضعش بیان میدارد: «و ماذا علیهم لو آمنوا با…. والیوم الاخر و أنفقوا ممّا رزقهم ا… و کان ا… بهم علیهما» ، چه میشد اگر آنها به خدا و روز رستاخیز ایمان میآوردند و از روزیهایی که خدا به ایشان داده است انفاق میکردند و خداوند به کردارشان آگاه است. (4) و سپس میفرماید: نظر گاه «ما لکم الاّ تنفقوا فی سبیل ا…» (5) و نیز «ابتغاء مرضات ا…» (6) ، خود گویای این کلام لطیف است که انفاق باید برای خدا باشد و اگر چنین نباشد جلوگاه خودپسندی و کبر زینت آن شده، آنگاه خود معبود میشود نه خدا و به ناچار همین خود هم عابد میگردد.
ای جان روامدار که بیتالحرام دل از فکرهای بیهده بیتالصنم شده (7)
پس مواضع انفاق اگر به خوبی شناخته شوند و همراه با آگاهی دینی و نیایش الهی انجام پذیرند، تجارتی است باخدا که هرگز تباه نمی؛ردد: «انّ الّذین یتلون کتاب ا.. و اقامواالصّلواة و انفقوا ممّا رزقناهم سرّاً و علانیةً یرجون تجارةً لن تبور» (8) ، اینجاست که قرآن کریم دستور میدهد: توانایان و سرمایهداران از میزان فراخی و توانایی و امکاناتی که در دست دارند باید انفاق کنند تا ثروت جامعه این ثروت را دائماً به یکدیگر پاس بدهند و محرومان جامعه از آن بیبهره باشند: «کی لایکون دولة بین الأ غنیاء منکم» (9). و این اصل مهم اقتصادی است که قرآن بدان اشاره نموده است. از طرفی دیگر فرموده: «لینفق موسعة من سعته»(10) تا در سایه انفاق صحیح مال، دیگر موقعیتهای آن نیز از قبیل «خیر و عفو» ملاک نیکی و عمل صالح باشند و همه آدمیان از جن و انس بدانند که در روز قیامت یعنی روز داوری و پاداش هیچگونه بند و بست و خویشاوندی وجود ندارد، ثروت نیز یاور آدمی نیست، بلکه باید از راه انفاق به پاداش الهی دست یافت تا به شفاعت معصومین علیهم السلام نائل آئیم: «یا ایّها الّذین آمنوا ممّا رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لاتبع فیه و لاخلّة و لا شفاعة والکافرون هم الظّالمون»(11)
این سه مورد از مواضع دیگر انفاق میباشند که در قالب موضع مال به طور اجمالی از آنها سخن رفت و همانطور که ذکر شد در سایهسار آن معنا مییابند. لذا در این نوشتار از توضیح آنها خودداری میشود و به همان اشارتها بسنده میگردد.
«و تثبیتاً من انفسهم»(12)
آنگاه که جشم ما انفاقگرانه میبیند تا نیاز روح را برآورده سازد و آنگاه که گوش ما انفاقگرانه میشنود تا به حاجت جان پاسخ گوید و آنگاه که قلب ما میتپد تا خواسته سایر اعضا را تحققّ بخشد و آنگاه که دست ما حرکت میکند تا خارش پوست را که هم اکنون نیازمند به اوست بزداید و آنگاه که پای ما حرکت میکند و زبان ما میگردد و چشم و گوش و دست ما به کار میپردازد تا نیاز شکم را برآورد، آیا همه آنها در آرامش بخشیدن به جان انفاق نمیکنند؟ و مگر زمانی که یک یک اعضا و جوارج برای پاسخ به نیازهای خود در تلاش و کوشش و جوشش هستند، تثبیتی برای خود نیستند و دیرپائی، ثبات، پایمردی و پایداری به خرج نمیدهند؟ و مگر پیکر یک جامعه همچون پیکر یک انسان نیست که اعضا و جوارحش برای پاسخگویی به نیازها و خواستههای یکدیگر انفاقگرانه قیام کنند؟ و اگر در انفاق متقابل اعضای یک انسان، تثبیت و آرامشی برای جان است، چرا در انفاق متقابل اعضای یک جامعه چنین نباشد؟ پس اگر یک جامعه توحیدی پدید آمد و قلب آن به یاد توحید تپید و در شریانهایش خون یکتاپرستی جریان یافت و نورافکن حقخواهی به شبستان سرد و بیفروغش، نور و حیات پاشید، چرا انفاق افرادش «تثبیتاً لأنفسهم» نباشد؟ و اگر چنین نیست پس آن جامعه هم توحیدی نیست، ولی این نکته هم ناگفته نماند که اگر اجتماعی و دربست اینگونه نباشد حداقل فرد میتواند با انفاق آگاهانه خویش ثبات و تثبیتی برای خود دست و پا نماید و مهمترین اثرش این است که خود را از مسخ شدن رهایی میبخشد و انسان بودنش را اگرچه درمیان باغوحش هم باشد به ثبوت میرساند و همانند درخت که عمل هرس روی آن در بهار انجام میشود باعث آرایش ظاهری و باطنی او میگردد و سبب رشد مجدّد و تکثیر محصول و فزایندگی در برکت میگردد. پس به طور کلی کاربرد انفاق در سه چیز خلاصه میشود:
1. تثبیت و آرامش ظاهری و باطنی انسان.
2. جلوگیری از مسخ شدن آدمی.
3. آرایش جسمی و روحی انسان و افزایش برکت در زندگی.
این کاربردها همان خطوط و هادیان الهی هستند که قرآن کریم برای رهیابندگان به منزل معبود آشکار میسازد آنچه خط بُطلان بر انفاق میکشد.
ریا، منّت، آزار، اذیّت و بازگو کردن، کفر، فسق، کراهت، اسراف و زیادهروی در انفاق، همه اخگرهای سوزندهای هستند که باعث ویرانی و نابودی خانه آن میشوند. همه این عوامل شعلههای شررباری هستند که بر خرمن انفاق افتاده و آن را به شرر میکشانند.
الکسیس کارل میگوید: «اگر کار خیری انجام دهیم و آن عمل، حداقل یک درجه ما را فزونی نبخشید و تکامل ندهد در خیر بودنش باید شک و تردید نمود.»(13) تردید آمیزتر از این وقتی است که انفاق نماییم ولی حداقل یک درجه هم سقوط کنیم و این زمانی خواهد بود که یکی از عوامل مضر مذکور یدککش انفاق بوده، رکابداریش را به عهده بگیرند، که دیگر با چنین وصفی نمیتوان نام انفاق بر آن نهاد، بلکه این متن نفاق است، زیرا با مضرات مختلفی عجین داده شده که عمل ما را ظاهراً انفاق جلوه میدهد ولی حقیقتاً اینگونه نیست، چهره زشت و ناخوشایندی است که در زیر مسالک دروغینش میخواهد پیوسته خود را بپوشاند و بوی علف هرزه وگندیدهای است که در فضای عطرآگین زنبق و یاس خود را جا زده است. به فرموده قرآن کریم و تشبیه زیبای خداوندی در این مورد خوب توجه نماییم: اگر انفاق با ریا، منّت و موارد مضر دیگر همراه باشد، نه تنها پایهای نداشته بلکه همانند تخمی است که بر روی سنگ کاشته باشند و باران سنگ را شسته باشد، که به خوبی آشکار است که حاصلی به دست نخواهد آمد و ثمرهای نخواهد داد. «لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ والاذی کالذی ینفق ماله رئاء النّاس فمثله کمثل صفوان علیه تراب فأصابه وابل فترکه صلداً لایقدرون علی شی ممّا کسبوا»(14) ، پس با حجاب کفر چهره دلانگیز انفاق را نپوشانیم و با رایحه ناخوشایند کفر مشام انفاق را آلوده نسازیم. «و ما منعهم ان تق4بل منهم نفقاتهم الا انهم کفروا با … و برسوله… و لاینفقون الا و هم کارهون»(15) هشدارهای بیانی قرآن از این روست که ما مراقب باشیم در مسیر خدائی انفاق ، هیچ عامل دیگری جز مفهوم خداخواهی آنرا ملامت ننماید و خط بطلان بر سیمای معنویش نکشاند.
عواملی که انسان را از انفاق منع مینمایند عبارتنداز:
1. عشقها و محبتهای پوچ گرایانه به ثروت دنیا و دارائیها و بهرههای آن (16).
2. این سفسطه غلط و سظق بیجا که اگر خدا میخواست خودش به اینها نعمت عطا میکرد. «انطعم من لو یشاءا… اطعمه»(17) .
3. ضعفها و نبود ظرفیتها و قدرت روحی؛ در اینصورت با آنکه شخص یک انبان ذخیره دارد ولی یک ذره هم انفاق نمیکند. (18)
4. ترسها، آن هم بیشتر ترسهائی که نتیجه ضعفها هستند و وسوسههای شیطان، شیطانی که از فقر میترساند و به بدیها دستور میدهد. «الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء»(19)
آری! آنها که کاسه خود را از دیگران جداکردهآند، از زمستان طولانی وتابستان خسیس، فقط برای خود میترسند. ولی آنها که نسبت همه را با حق برابر میدانند و دارائی را از او میشناسند، بر فرض که ضعیف و ترسو باشند و قحطیها را پیشبینی کنند، این ضعف و ترس از انفاق ایشان جلوگیری نمیکند.
اندازه و نوع انفاق وابسته به مقدار شناخت، دید و عشقی است که زیربنای آن میباشد، هرچه شناختها و عشقهای معنوی که پایه انفاق است گستردهتر شوند، جلوگاه انفاق نیز وسیعتر و استقبال از آن بیشتر خواهد شد و مسؤولیت عظیمتر میگردد.
در قرآ“ کریم برای انفاق مقدار و شکل معینی ذکر نشده است. انفاقها: 1. گاهی همان انفاقهای واجب هستند. 2. گاهی بیش از احتیاج است. «یسئلونک ماذا ینفقون؟ قل ما أنفقتک من خیر…»(20)3. گاهی انفاق در تنگدستی است. در سختیهاست. «ینفقون فیالسرّاء و الضّراء»(21) یا «ومن قدر علیه رزقه فلینفق وممّا اتاه ا…»(22) یعنی هر کسی تنگدست میباشد و از آنچه خدا به او داده انفاق کند، خدا در کار او گشایش میدهد. زیرا که خدا پس از سختیها گشایشها خواهد داد.
4.گاهی انفاق از رزق است، یعنی از همان که سهم فردی است، انفاق میشود. این مرحله مربوط به متّقین است.
5. گاهی انفاق در ایثار است. فداکاری و توجه به دیگران است و زیربنای آن همان عشق وسیع و ملاکش همان احتیاج بیشتر است.
هر کدام از انواع انفاق وابسته به مقدار شناخت، ظرفیت و قدرت روحی و وسعت وجودی افراد است، نمیتوان به زور بر خود آن را تحمیل نمود. چه بسا کسی که قدرت روحی مرحله بالاتر را ندارد اسراف کرده باشد، در حالیکه باید در انفاق حد وسط را مراعات نمود و این حد وسط وابسته به همان ظرفیت روحی و وسعت وجودی افراد است.(23) این سخن قرآن کریم است، آنجا که فرموده: «لاتجعل یدک مغلولة الی عنقک و لاتبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسورا»(24). در جایی دیگر از قرآن در باره بندگان خاص و شایسته خداوند چنین توصیف شده: «الذین اذا أنفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً»(25). همانطور که از مباحث فوق درک میگردد، اتفاق باید در حد متعادل باشد تا اندازهای که زمین؛یری و بیچارگی پیش نیاید، زیرا نمیشود از ماشین بیموتور تقاضای حرکت را داشت.
مقدار ارزش هر چیز وابسته به سودها و آثار مفیدی است که میآفریند. در دین مبین اسلام همه عبادات از آثاری خارجی و داخلی برخوردارند، که انفاق هم یکی از آنهاست. اثر خارجی انفاق همان ایمان و عمل صالح خدمت به مردم و خیری است که به خلق خدا رسانده میشود. اما اثر داخلی آن فراتر و گستردهتر است: تربیت و تنزیه خویشتن و تقرب به خداوند متعال. (26)
شخص معتقد به خداوند و عاشق و طالب او پس از آنکه از صدف تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون آمد به مصنوع و مخلوق خدا نظر میاندازد و پیوند محبت و خدمت میبندد وخدمت به خلق را یک نوع تدارک قلبی و تناسب جوئی با محیط آخرت محسوب مینماید. یکی از چهرههای عبادت معنوی که فرد مخلص خود را با زیور آن آراسته میگرداند انفاق است. قرآن کریم برای این عمل صالح و پایدار آثاری را برشمرده است که به ترتیب بیان میشود.
1. اثر مهم آن ابتدا متوجه خود انفاقگر است. کسانی که سرمایههای خود را در شب و روز به طور پنهان و آشکار در راه خدا انفاق میکنند، پاداشی بزرگ در نزد خداوند دارند و آن خشنودی پروردگار است. هرگز نیز بیم و اندوه به آنان راه نمییابد: «الّذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار، سرّا و علانیةً اجرهم عند ربّهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون» (27)
2. باعث افزایش برکت در زندگی افراد میگردد. چون هم در دریافت کنندههای احسان که صاحب بنیه و امکانات میشوند و به کار میافتند و هم در دهندگان که از بینیازی، غرور و رکود بیرون آمده، فعّالیّت را با ورزیدگی بیشتری ادامه میدهند، تحرّک درونی و خودسازی معنوی ایجاد مینماید. (28)
3. انفاق آگاهانه و خالصانه پهنه وجودی فرد را به خاک پر استعدادی همانند مینماید که بذر انفاق را در نهانگاه خویش پاشیده و آنگاه که باران سریع فیض بر این پهنه ببارد، دوچندان از آنچه که انتظار میرفته، بار و بر میدهد و ثمر میبخشد و آنچنان این ریزش به هنگام، هنگامه میکند که درون بذر را به سرعت شکوفا ساخته، تمام رازهای طراوت خیز و اسرار حیات آفرینش را آشمار مینماید. اینجاست که جان انفاقگر همچون گلستانی است که دلانگیزی گلهایش شور و نوائی دیگردارد و رائحه روح نوازش تا پایان حصار حیات را معطر میسازد و مجلسآرای فضای انفاقگر میگردد آن هم در مرز ابدیت و عجبا که قرآن چنین انفاق خالصی را شاخص میشناسد و فرموده: «مثل الّذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات ا… و تثبیتاً من أنفسهم کمثل جنّة بربوة…. ».
4. «مثل الّذین ینفقون اموالهم فی سبیلا… کمثل حبّة انبتت سبع سنابل فی کلّ مأة حبّة»(30)، انفاق ناب که از نابی جان صاحبش حکایت میکند همانند دانهای است که در فراخنای زمین مستعدی نهان گردد و به اعتبار پرباریش از جان او هفت خوشه پدیدار شده که هر خوشه صد فرزند عزیز در آغوش مهرگسترش بنشاند و در نتیجه از هر دانه انفاق هفتصد دانه پدید آید وتازه بدین جا هم ختم نشود که «وا… یضاعف لمن یشاء» (31 خدا به هر که بخواهد و حکمت پرارجش اقتضا کند بیشتر میدهد، چون او واسع و علیم است یعنی از آنروی که بر سریر بینهایت تکیه زده است، عطا و بخشش او نیز بیمنتهاست.
5. انفاق خالصانه، باعث افزایش دوستیها و الفتها شده و به عنوان تجارتی است که نه تنها بیزیان است، بلکه هزاران برابر سود دارد، زیرا آنان (32) بازرگانان رازبان داد و ستد معنوی هستند و طرف معامله آنان خداوند متعال است: «یرجون تجارة لن تبور»(33)
1. سوره انفال/آیه 3: مؤمنان واقعی (جامعه اسلامی صالح) کسانی هستند که نماز را برپا میدارند و از آنچه روزی آنان ساختهایم، انفاق میکنند.
2. قرآن و خطوط انفاق: سیدعلی اکبر پرورش/ص 8.
3. سوره آلعمران/آیه 92.
4. سوره نساء/آیه 39.
5. سوره حدید/آیه 10.
6. سوره بقره/آیه 265.
7. شعر از صائب تبریز : “رحمةا… علیه”
8. سوره فاطر/آیه 29.
9. سوره حشر/آیه 7.
10. سوره طلاق/آیه 7.
11. سوره بقره/آیه 254.
12. سوره بقره/آیه 270.
13. ر.ک. انسان موجود ناشناخته: الکسیس کارل.
14. سوره بقره/آیات 262 و 263.
15. سوره توبه/آیه 54.
16. سوره آلعمران/آیه 180
17. سوره یس/آیه 47.
18. سوره آلعمران/آیه 180.
19. سوره بقره/آیه 268.
20. سوره بقره/آیه 215.
21. سوره آلعمران/آیه 127.
22. سوره طلاق/آیه 7.
23. ر.ک. انفاق: علی-صاد/ص 18.
24. سوره اسراء/آیه 29.
25. سوره فرقان/آیه 67.
26. ر.ک : درس دینداری: استاد احمد آرام رحمة ا… علیه/ص 166-163.
27. سوره بقره/ آیه 274.
28. سوره آلعمران/آیه 180.
29. سوره بقره/ آیه 270.
30. سوره بقره/آیه 261.
31. سوره بقره/ آیه 245.
32. منظور همان انفاقگران مخلص و بیریا هستند.
33. سوره فاطر/آیه 29.